
علیرضا اسکندری نژاد
سیاست و بالن آرزوها؛نقدی به ابراز پشیمانی دبیرکل حزب اراده ملت ایران
«سیاست هنر امر ممکن است، امر دستیافتنی-هنر برداشتن بهترین گام بعدی.» اتو فون بیسمارک
حدوداً یک هفتة پیش بود که دبیرکل حزب اراده ملت ایران پستی در شبکة اکس منتشر کردند که خلاصهاش این بود «حضور ما در ستاد پزشکیان اشتباه بود». این اعتراف به اشتباه همزمان بود با ابراز پشیمانی برخی چهرههای رسانهایِ غیرسیاسی در حمایت از پزشکیان. نکتة دبیرکل و این چهرهها نیز تقریباً یکی بود: پزشکیان به وعدههایش عمل نکرد. آنچه در ادامه مطرح میکنم، اعلام صریح پشیمان نشدن از حضور در ستاد پزشکیان و نقد دعاوی رسانهای در اعلام این «اشتباه» است.
به صراحت اعلام میکنم، بهعنوان یکی از اعضای ستاد تشکلها و نهادهای مدنی که تقریباً تمام چهار هفته را مشغول فعالیت بودم، هرگز به امید آبادانی، افزایش سطح رفاه، آزادی سیاسی و اجتماعی یا آرزوهایی نظیر اینها لحظهای را سپری نکردم. درسها و تجربیات دیگران از حضور میدانی در انتخاباتهای گذشته را بهخوبی از بر کرده بودم. میدانستم که انتخابات بالن آرزوها نیست که آن را هوا کنیم و منتظر برآورده شدنشان باشیم. بهعنوان یک علاقهمند به جامعهشناسی، بهخوبی از نقش ساختارهای پهنپیکر و مقوام جامعه (جامعة سیاسی) آگاه بودم. ثانیهای مقهور شور ناشی از فضای انتخابات نشدم. آنچه میدانستم و به آن باور داشتم این بود که تغییرات افراد در جایگاههای بروکراتیک میتواند تا حدی کمککننده باشد. میدانستم که ادامة روند دولت سیزدهم کوچکترین روزنهای را برای امیدِ به تغییر باز نمیگذارد. از روز اول حضور در ستاد کوچکترین امیدی نداشتم که شاخصهای انسانی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی تغییر مثبتی میکنند اما این امید را داشتم که اندیشة تغییر و اصلاح میتواند زنده بماند. امیدی برای تصاحب جایگاههای بروکراتیک توسط نیروهای حزبی را نداشتم چراکه از روز اول مشخص بود در نبرد بیامان تصاحب این جایگاهها حزب کوچک ما تا چه حد از قافله عقب است. با وجود این، میدانستم که قدرتطلبان و قدرتمندان (مجاهدان شنبه) فهمی حدأقلی از مناسبات قدرت و سیاست دارند، فهمی که در اردوگاه مقابل اساساً وجود نداشت یا شکلی بسیاری بدوی و غیرمدرن داشت. حکمبهدستان و جستوجوگران حکم را در تمام طبقات ستاد میدیدم و مطمئن بودم که در این ورقبازی قرار نیست حزب صاحب کرسی بروکراتیک درخوری شود. هر بار که از ستاد خارج میشدم، این پرسش در ذهنم تداعی میشد که پزشکیان چطور میتواند با این ستاد پیروز شود.
با همة آنچه گفته شد، اشتباه خواندن حضور در ستاد پزشکیان نادیده گرفتن واقعیتهای سیاست و پروبال دادن به تخیل سیاسی است. بدیهیترین نکته آن است که ستاد پزشکیان نقشی در پیروزی او نداشت و حتی اگر نقشی هم داشت، ما کوچکترین نقش را در این میان داشتیم. در گفتوگوهای خود با تشکلها هرگز تشویق به رأی دادن نکردیم و صرفاً ستاد خودمان را معرفی کردیم و اینکه آمادة شنیدن صداهای مختلف هستیم. بنابراین ابراز پشیمانی اساساً معنایی ندارد. آنچه حزب در روزهای انتخابات انجام داد، انتخاب نقش تاریخی در عرصة رئال پولیتیک ایران بود. با همان بضاعت و توان محدود در فعالیتهای اجرایی و چانهزنی معطوف به قدرت، حزب نقش کوچک خودش را در فضای سیاست واقعبینانه ایفا کرد. حزب از میان گزینههای در دسترس، گزینهای که کمترین هزینه و بیشترین فایده را داشت برگزید. فارغ از اینکه دولت پزشکیان به وعدههایش عمل کرد یا نه، همراهی گفتمان پزشکیان برای رسیدن به قوة محدود مجریه عقلانیترین گزینه بود. به نظرم تن دادن به فضای گفتمانی رسانهای که در سالهای ناکامی دولت دومِ روحانی نیز تکرار شده بود، پشت کردن به واقعبینی سیاسی و غلتیدن در تخیلات رمانتیک است. تخیلی که مداوماً بر شاخصهای مختلف انگشت میگذارد و عقبماندگی و ناکامی دولتها را بدون در نظر گرفتن وضعیت تاریخی کشور و گزینههای ممکن نشانه میرود.
بدون شک انتخابات بدون نظارت استصوابی، با حضور چهرههای سیاسی شناختهشده و تأثیرگذار از اردوگاههای سیاسی متفاوت با لحاظ کردن سازوکارهای نوین معرفی کاندیدا، ایدهآلی دلچسب و خواستنی است. بهشخصه آرزو میکردم به کاندیدایی رأی دهم که در یک نظام سیاسی شفاف، شایستهسالار و تخصصی پلههای ترقی را طی کرده و برنامة کارشناسی و علمی مدونی برای ادارة قوة مجریه دارد، قوهای که نه میانجی اجرایی «هستة سخت قدرت» یا «ارکان اصلی نظام سیاسی» است که تصمیمگیرنده و مجری برنامههای خود است. با وجود این، اگر هزار بار دیگر به خرداد و تیر 1403 بازگردم، باز هم نقشآفرینی نادیدنی و کوچک خودم را در ستاد تشکلها و نهادهای مدنی انجام میدهم. اگر یک بار دیگر به انتخابات 1396 باز گردم، اشتباه خودم در تحریم انتخابات را با رأی به دولت ناکام و الکن روحانی جبران میکنم. به نظرم گزینة دیگری برای آن روزهای ایران وجود نداشت که از این انتخاب تراژیک کمهزینهتر و پرفایدهتر باشد. سیاست عرصة رویاپردازی نیست، عرصة اتخاذ تصمیمات دشوار و کمهزینه است.